🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
نماز این صورتِ تنها نیست. این قالب نماز است. زیرا که این نماز را اوّلی است و آخری است، و هرچیز را که اولی و آخری باشد آن قالب باشد. زیرا تکبیر اول نماز است و سلام آخر نماز است. و همچنین شهادت آن نیست که بر زبان میگویند تنها، زیرا که آن را نیز اوّلی است و آخری. و هرچیز که در حرف و صوت درآید و او را اول و آخر باشد آن صورت و قالب باشد. جان آن بی چون باشد و بی نهایت باشد، و او را اول و آخر نَبوَد. آخر این نماز را انبیا پیدا کردهاند. اکنون این نبی که نماز را پیدا کرده است چنین میگوید که لی مَعَ الله وَقْتُ لا يَسَعُنى فِيهِ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لا مَلَكُ مُقَرَّبٌ(۱). پس دانستیم که جان نماز این صورت تنها نیست، بلکه استغراقی( ۲) است و بیهوشی است که این همه صورتها بیرون در میماند و آنجا نمیگنجد(۳). جبرئیل نیز که معنی محض است هم نمیگنجد.
حکایت است از مولانا سلطان العلما(۴)، قطب العالم، بهاء الحق و الديــن ـ قدس الله سرّه العظيم ـ که روزی اصحاب او را مستغرق یافتند، وقت نماز رسید. بعضی مریدان آواز دادند مولانا را که وقت نماز است. مولانا به گفت ایشان التفات نکرد. ایشان برخاستند و به نماز مشغول شدند. دو مرید موافقت شیخ کردند و به نماز نه استادند. یکی از آن مریدان که در نماز نبود، خواجگی(۵) نام، به چشم سرّ به وی عیان بنمودند که جمله اصحاب که در نماز بودند با امام پشتشان به قبله بود، و آن دو مرید را که موافقت شیخ کرده بودند روی شان به قبله بود. زیرا که شیخ چون از ما و من بگذشت و اوییِ او فنا شد و نماند و در نور حق مستهلک شد _که موتوا قَبْلَ أَنْ تَموتوا(۶) . اکنون او نور حق شده است و هر که پشت به نور حق کند و روی به دیوار آورد. قطعاً پشت به قبله کرده باشد زیرا که او جان قبله بوده است.
۱_حدیثی است منقول از پیغمبر اکرم که فرمود: «مرا با خداوند وقتی هست که در آن هیچ پیغمبر مرسل و نه هیچ فرشته مقرب نمیگنجد». مضمون حدیث را مولانا در چند جا از مثنوی هم به نظم در آورده است.
۲_ استغراق: غرقه شدن، مدهوش گشتن و از خودبی خود شدن.
۳_ یادآور این گفته شمس تبریز است در مقالات (۶۱۳_۶۱۲): " عمل عمل دل است و خدمت خدمت دل است و بندگی بندگی دل است و آن استغراق است در معبود خود. اما چون دانست که هر کس را به آن عمل حقیقی راه نباشد و کم کسی را آن استغراق مسلّم شود ایشان را این پنج نماز و سی روز روزه و مناسک حج فرمود تا محروم نباشند.... و باشد که به آن استغراق نیز بویی برند. اگرنه گرسنگی از کجا و بندگی خدا از کجا، و این ظواهر تکلیفات شرع از کجا؟....."
۴_ مقصود سلطان العلما پدر خود مولانا جلال الدین است. این قصه را که در رساله سپهسالار و مناقب افلاکی هم نقل شده است شمس تبریز در مقالات ( ص ۲۲۳) از قول خواجگی به صورت زیر آورده است: "مولانا ( سلطان العلما ) نشسته بوده است. خواجگی گفت که وقت نماز شد. مولانا به خود مشغول بود. ما همه برخاستیم، به نماز شام ایستادیم. چند بار نظر کردم، دیدم امام و همه پشت به قبله داشتیم که نماز رها کرده بودیم و از قبله روی گردانیده".
۵_ راوی این قصه از مریدان سلطانالعلما بود که همراه او از بلخ به بلاد روم مهاجرت کرد و مانند مراد و مرشد خود در قونیه توطّن گزید. افلاکی او را "عارف ربانی و واقف اسرار معانی خواجگی گهواره گر" میخواند. لقب گهواره گر ظاهراً از شغل و حرفه او حکایت میکند.
۶_بمیرید پیش از آنکه بمیرید. این گفته را نیز مولانا در چند مورد از مثنوی به نظم درآورده و آن را به پیغمبر اکرم نسبت داده است. مضمون حدیث مذکور چنین است: "به حساب کردار خود برسید پیش از آنکه به حساب شما رسیده شود و خود را بسنجید پیش از آنکه سنجیده شوید بمیرید پیش از آن که مرگتان فرا رسد."
📗 گزیده فیهمافیه_ صفحه ۳۶ و ۳۸
✍ انتخاب و توضیح دکتر محمد علی موحد
نشر ماهی _ ۱۳۹۶
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
برچسبها: نماز