معرفت حضرت دوست

غزل    قسمی خورده ، کجا ؟ از نظرش بر گردد

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل    قسمی خورده ، کجا ؟ از نظرش بر گردد

این بعید است که او از سفرش بر گردد

قسمی خورده ، کجا ؟ از نظرش بر گردد

این بعید است دوباره به سرش شانه زنم

این مدار نیست ، که باز تا قمرش برگردد

مستی عشق ، به یک چشم ، ولی تا ابد است

از محالات که تا این اثرش بر گردد

ذوق ما ، گرچه شبیهِ ذوق دیوانگی است

عقل رفته ، محال است ، دگرش برگردد

گفته ها هست بر آن گوش ، هنوز ناگفته

بوسه ها هست ، بر آن‌چشم ، اگرش برگردد

چوبِ او بر تن ما خورده بسی زخم داریم

ترسم این بار که رفته ، تبرش بر گردد

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۳ | 6:34 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.