معرفت حضرت دوست

غزل   باران زده در شهر ، تو در خانه نشینی ؟!

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   باران زده در شهر ، تو در خانه نشینی ؟!

باران زده در شهر ، تو در خانه نشینی ؟!

جانان زده در شهر ، تو دیوانه نشینی ؟!

قُمری و قناری همه مستند ، در این باب

کمتر نِه ای از حالت پروانه ، نشینی ؟

دلبر عجب عطرِ نجیبی زده کوچه

ای باد چو غمخانه ، خراب خانه نشینی ؟

دلدار اگر خنده ای پرداخت ، که با ماست

ای دل ! از آن پس ، سرِ مستانه نشینی

ای باد بیا روسری اش را بر با خود

اینجاست که دست داری و با شانه نشینی

ای کاش بخواند مرا ، مهربان تر

مژده ، به اَبد سایه ی فرزانه نشینی

این شهر بهشت است ، قدم در قدم او

مژده از این پس کنارش صمیمانه نشینی

او حاتم جود است ، خصوصا به عشقش

بر بوسه ی این سفره کریمانه نشینی

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : سه شنبه بیستم آذر ۱۴۰۳ | 17:52 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.