معرفت حضرت دوست

غزل    فقط به تو ایمان دارم پیامبرِ اعجازم !

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل    فقط به تو ایمان دارم پیامبرِ اعجازم !

تابیده ای به سایه های من نازم !

ز جان ، برای تو غزل می سازم

تنیده ای به پیله ی این تن ، سخت

از این پیله من ، عشق تو می آغازم

دعا کن ! کبوترِ نامه رسان بیاید

مژده اش ، به قطره های اشک بپردازم

شاهد روزهای جوانی من ، شاهد است

زبان تَر کند ، جان برایش می بازم

از وقتی نیِ نوایِ مرا ز نیستان بُریده ای !

جز نام تو نوا نمی نوازد سازم

از بعدِ تو خنده به نقشِ غزل نیامده

از آینه ی خانه ی من بپرس رازم

این رشته ی ثقیل ، فرو بُرده ما را تا عشق

حالا باید ، به جان یکی آتش اندازم

پیداست ، بهارِ من پس از تو پاییز است

فقط به تو ایمان دارم پیامبرِ اعجازم !

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : دوشنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۳ | 18:56 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.