دوباره هوای تو عجیب کولاک کرده
منِ با حیا را ، جسور و بی باک کرده
به زلالی تو که می اندیشم حالم خوش است
انگار دل مرا هم مثلِ تو پاک کرده
تو استجابت دعای منی ، بی گمان
خدا تو را ،یک معجزی از خاک کرده
هر جا عشق ظهور کرد ،جنون هویدا شد
ببین چه پیراهن هایی را چاک کرده
غزل هایم را دوست دارم ، عطرِ تو دارند
گاهی ذوق ، گاهی دیده را نمناک کرده
باران من ! اَبرِ من ! آسمانِ آبی من
تو را در هر چه دیده ، ادراک کرده
یک بار سلام کردی و گذشتی از من
دلم هزار بار آرزوی آن پژواک کرده
پرسید از من : دیوانه ! تو را چه می شود؟
گفتم : آن احساسِ ناب تو مرا هلاک کرده
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : جمعه نهم آذر ۱۴۰۳ | 13:23 | نویسنده : یوسف جلالی |