گذر کنم چه وقت؟ از خیابانت
مگر ببینیم ، رنگی ازچشمانت
چنین که خیالم ابری است از تو
بعید نیست امروز، شروع بارانت
هوای کوه دارم با تو در سرما
بگیرم دوباره شال و دستانت
بگذار باد عبور کند از آرزوهای من
از لا به لای بلند گیسوی پریشانت
تمام من جا مانده ، پیش مهربانی
میان دلِ قشنگِ زلالِ حیرانت
به پرده منشین باز ، سری بیرون کن
برای تشنگی من ، جانِ عزیزانت
تو جلوه کن از شب تا صبح سپیده
از شب تا صبح شوم بلا گردانت
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : شنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۳ | 0:45 | نویسنده : یوسف جلالی |