سلام کبوترِ جانم ! حَرَم چه شد ؟
آن حسِ پشتِ سلامِ محترم چه شد ؟
سلام کبوترِ هم پروازِ جوانی من
سلام و جان گفتنِ دَم به دَم چه شد ؟
من تو به تویِ چشمانِ تو چرخ می زدم
آن آرامش و تسکینِ باغِ خُرم چه شد ؟
طوفان نشد ، تو در سکوت پروازِ رفتی
اشتیاق تو برای شعرهای سرهم چه شد ؟
گفتم : بختِ من اندازه چشمانِ تو نیست
آن تبسُمِ دلسوزانه ی مرهم ، چه شد ؟
این زخم ، این تو ! این راهِ ناتمام عشق
دیوانه جان ! دلِ حاتم نشانِ کَرم چه شد؟
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : پنجشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۳ | 18:35 | نویسنده : یوسف جلالی |