معرفت حضرت دوست

غزل   با او دلم ، حرف آخر را می زند

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   با او دلم ، حرف آخر را می زند

با او دلم ، حرف آخر را می زند

مصرع مصرعِ دفتر را می زند

ما تشنه ی یک جمله ی عاشقانه ی او

از قصد انگار ، حرفِ دیگر را می زند

دریا چه باک دارد ، که رودی وصلش نشود

بیچاره رود ، دلشوره ی گوهر را می زند

انگار هر تقلایِ ما ، بیهوده است

وقتی او ، دلشوره ی یک نفر را می زند

او را از میان هیاهوی یک شهر گرفتم

بگویم ؟ گُل یک نفر را ، به سر می زند

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : چهارشنبه شانزدهم آبان ۱۴۰۳ | 11:7 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.