گرفتارِ این عشقِ بلا شدم
گرفتار دلی ناقُلا شدم
گرفتار دستی ، خورشید سوز
به چشمش عجیب مبتلا شدم
هوای دلم رفت ، به نوایش
به سِحرِ صدایش بی نوا شدم
به بقا فراخواند ، فریفته شدم
به سایه اش ، به فنا شدم
به تجلی عشقش ، به دام شدم
به فریبِ نجیبش ، به سرا شدم
چه کنم ؟ که توان رهایی ام نیست
به تو تا رسیده در بقا شدم
تو کرامتِ هدیه ی آسمانیِ من
به حضورِ تو چه پُر صفا شدم
به حصولِ عشقِ پاک تو گُلم
تا چه اندازه ی شرمنده ی خدا شدم
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : یکشنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۳ | 18:42 | نویسنده : یوسف جلالی |