از اول ، قرارِ تو قرارِ ماندن بود
قرارِ من غزل در گوش تو خواندن بود
از اول قرارِ خنده های ممتدِ تو
بعدش بوسه به گونه نشاندن بود
گفتم : بلند کن گیسوی یلدایی را
تا به رُخِ رقیب کشاندن بود
گفتی : این شکارِ من است آخر کار
رفتنت، نه مگر ؟ برای ترساندن بود
با نوای تو من آمدم در دامت
آن قصه ها برای خواباندن بود
حالا که من اسیرم و تو آزاد
رسمِ تو همیشه برای نماندن بود؟
ساده ام ، تا به زخم بنشینم ، می فهمم
قصدت ، حس شیرین سوزاندن بود
حالا بگو چه حسی داری ؟ از من
آزار به جان دیوانه رساندن بود ؟
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : چهارشنبه دوم آبان ۱۴۰۳ | 15:42 | نویسنده : یوسف جلالی |