رویای قصه ها ، خاموش است
بانوی خوش نوا ، خاموش است
مهربانِ قصه ی من می آید ؟
سایه بی صدا ، خاموش است
پیدای قصه های من ، رویاست
می دانم اما چرا خاموش است
بد جور هوای ما را دارد
لب پُر دعا ، خاموش است
من دل خوشِ دیوانه ام آری
من اینجا ، او آنجا ، خاموش است
حسرتِ بوسه ها بماند حالا
نکند ؟ از قصدِ ما خاموش است
شبنمی نشسته بر صورت او
از اوجِ حیا خاموش است
یک دل بستن زیبا بود ، گذشت
از عمقِ ماجرا خاموش است
هر کسی طاقت بلا ندارد در عشق
از سختی بلایا ، خاموش است
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : چهارشنبه هجدهم مهر ۱۴۰۳ | 13:12 | نویسنده : یوسف جلالی |