معرفت حضرت دوست

مثنوی   دوست مگر ، پرده نشینی کند ؟

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

مثنوی   دوست مگر ، پرده نشینی کند ؟

♥️ عطار

ای ز عشــقت
این دل دیوانه خوش

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌•
@KalameJan
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••

******************

ای ز عشقت دلِ دیوانه خوش

هم ز شمعت دل پروانه خوش

ای پسِ پرده به نهان روی خویش

رخ بنما ، جان بطلب سوی خویش

چاره زخم کن ! کمی مرهمی

چاره درد کن ! اگر همدمی !

تازه کن آن آتشِ بنهُفته را

فاش نما قصه ی نا گفته را

دوست مگر ، پرده نشینی کند ؟

یار کجا ؟ نرده نشینی کند

دوست کجا ؟ راز نهان می کند

سوز نهان ، ساز نهان می کند ؟

محرمِ تو گر نشوم ، چیستم ؟

همدمِ تو گر نشوم ، نیستم

شاپرکم ! شِمه ای ابراز کن

گُلپرکم ! بوی خوش آغاز کن

درسِ محبت به کجا خوانده ای ؟

آمده ای ... بین دو راه مانده ای !


برچسب‌ها: مثنوی یوسف

تاريخ : شنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۳ | 15:0 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.