معرفت حضرت دوست

غزل   تو را رونمایی تا نمودند

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   تو را رونمایی تا نمودند

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

" مرحوم قیصر امین‌پور "

******************

من از عهد آدم ... تو را بر گزیدم

از آغاز عالم تو را بر گزیدم

تو را رونمایی تا نمودند

تو را دیدم از غم ، بر گزیدم

به چشمان تو ، نم باران زدند

منم عاشقت ، هم ، بر گزیدم

پریشانی عالم کشیدند ، به زلفت

به دست تو ، مرهم ، بر گزیدم

تمام حواسم ، نظر شد به رویت

جنون شد فراهم ، بر گزیدم

نبود آینه ببینم خودم را

از آن خنده ی گرم ، بر گزیدم

به نجوا چه گفتی ؟ که جانم فرو ریخت

از آن حرف مبهَم ، بر گزیدم

به دست من بود ، فریاد می کشیدم

خدایا که شکرت ، این دَم ، بر گزیدم

خدا از کدام معجون ؟ تو را زد

کدام جام ؟ کدام جم ؟ بر گزیدم

هزار باره عالم اگر باز بنا شد

چو عشق گشته ذاتم ، بر گزیدم

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : جمعه سیزدهم مهر ۱۴۰۳ | 1:42 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.