معرفت حضرت دوست

غزل   بیا امشب برای من قلم بردار

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   بیا امشب برای من قلم بردار

بیا امشب برای من قلم بردار

یک امشب ، دست از ستم بردار

بیا یک بار " آینه ات " را بغل کن

از گونه هایم ، قطره ی شبنم بردار

عمری اندوخته ی من است ، این خیالات

بیا امان بده ! مرا ، کم کم بردار

شایسته نیست ، این همه پشتِ در ماندن

بخوان همی ! از من درد مُبهَم بردار

کبوترت ، به سنگ های نشان دار تو

دل خوش است ، کمی مرهم بردار

من چندی منتظرِ قدم های آشنایی ام

یک امشب کوچه ام را قدم بردار

پاییز ، باران ، شعر ، کوچه ، ترانه

یک قسمتی از راه را ، تو هم بردار

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : سه شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۳ | 17:0 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.