معرفت حضرت دوست

شعر   ڪه‌تو، هم دانه می‌خواهی و هم از دام می‌ترسی

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

شعر   ڪه‌تو، هم دانه می‌خواهی و هم از دام می‌ترسی


شبیه شاخه‌اے در باد، وقتی مست می‌رقصی
به آدم بودنت شڪ‌می‌ڪنم، از بس‌ڪه بی‌نقصی!

من و تو مثل ڪوه و درّه با هم فرقها داریم
همان اندازه‌ڪه من عاشقت هستم تو برعڪسی!

بزن دل را به دریا، عشق با منطق نمی‌سازد
ڪه‌تو، هم دانه می‌خواهی و هم از دام می‌ترسی!

رها ڪن پیله‌ے خود را، زمین پروانه می‌خواهد
در این دنیاے ناهنجار تا ڪی در خودت حبسی؟

دو ساعت می‌شود غرق تماشاے شما هستم
چرا اینقدر زیبایی؟ چرا اینقدر خوش عڪسی؟!


#فرهاد_شریفی


برچسب‌ها: فرهاد شریفی

تاريخ : شنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۳ | 18:52 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.