نیچه؛ سعدی و حافظ
نامِ سعدی و حافظ گویا تنها نامهایى باشند که از ایرانِ دورهیِ اسلامی در نوشتههایِ نیچه آمده است.
در مجموعهیِ آثارِ نیچه در پارهیادداشتی یک نکتهپردازی از #سعدی نقل شده که ترجمهیِ آن چنین است:
’سعدی از خردمندى پرسید که اینهمه [حکمت] را از که آموختی؟ گفت: از نابینایان که پای از جای برنمیدارند مگر آن که نخست زمینِ زیرِ پایشان را با عصا بیازمایند.‘
این نکتهاىست که سعدی از زبانِ لقمان— نمادِ افسانهایِ خردمندی در ادبیاتِ عربی و فارسی— در دیباچهیِ گلستان میگوید:
’لقمان را گفتند:
حکمت از که آموختی؟
گفت: از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند.‘
نیچه از این نکتهپردازی هیچ تفسیرى نکرده است، امّا، بر اساسِ فلسفهیِ نیچه، میتوان گفت که این سخن نمودار خردمندیاى پرواگر و آهستهرو است؛
خردمندیِ ’نابینایان‘، که خردمندیِ نیچهای درست رویارویِ آن میایستد، یعنی خردمندیِ بینایِ بیباکى که ’آری‘گویان میشتابد و خود را به دلِ زندگی و خطرهایِ آن میافکند، و از ’شتافتن لذّتى شیطانی‘ میبَـرَد.
امّا نیچه یکى از نمونههایِ عالیِ خردمندیِ بینایِ ’دیونوسوسی‘ِ خود را در #حافظ مییابد نامِ حافظ ده بار در مجموعهیِ آثارِ وی آمده است. بیگمان، دلبستگیِ گوته به حافظ و ستایشی که در دیوانِ غربی–و–شرقی از حافظ و حکمتِِ ’شرقیِ‘ او کرده، در توجّهِ نیچه به حافظ نقشى اساسی داشته است.
در نوشتههایِ نیچه نامِ حافظ در بیشترِ موارد در کنارِ نامِ گوته میآید و نیچه هر دو را به عنوانِ قلّههایِ خردمندیِ ژرف میستاید.
حافظ نزدِ او نمایندهیِ آن آزادهجانیِ شرقیست که با وجدِ دیونوسوسی، با نگاهى تراژیک، زندگی را با شورِ سرشار میستاید، به لذّتهایِ آن روی میکند و، در همان حال، به خطرها و بلاهایِ آن نیز پشت نمیکند؛
’بلایى کز حبیب آید، هزار–اش مرحبا گفتیم!‘
اینها، از دیدِ نیچه، ویژگیهایِ رویکردِ مثبت و دلیرانه، یا رویکردِ ’تراژیک‘، به زندگیست.
در میانِ پارهنوشتههایِ بازمانده از نیچه، از جمله شعرى خطاب به حافظ هست:
’به حافظ؛ پرسشِ یک آبنوش.‘
آن میخانه که تو از بهرِ خویش بنا کردهای
گُنجاتر از هر خانهاىست،
میاى که تو در آن پرورده ای
همه–عالم آن را دَرکشیدن نتواند.
آن پرندهاى که [ناماش] روزگارى ققنوس بود،
در خانه میهمانِ توست،
آن موشى که کوه زاد،
همانا——خود تو ای!
همه و هیچ تو ای، می و میخانه تو ای،
ققنوس تو ای، کوه تو ای، موش تو ای،
تو که هماره در خود فرومیریزی و
هماره از خود پَر میکشی—
ژرفترین فرورفتگیِ بلندیها تو ای،
روشنترین روشنیِ ژرفاها تو ای،
مستیِ مستانهترین مستیها تو ای
——— تو را، تو را —— با شراب چه کار؟
@molanatarighat
#داریوش_آشوری
#نیچه
.
برچسبها: نیچه



