💥مخاطرات اولین سفر یک شاه ایرانی به فرنگ...!
✍️ علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
♦️اولین کارها همیشه شهامت میخواهد. در میان شاهان قاجاری، ناصرالدین شاه باسوادترین و متجددترین بود و بیشتر «اولین ها» در زمان او در ایران بوجود آمد. اما تنها نگاهی به اولین سفر او به غرب میتوان به میزان مشکلات پی برد.
اولین شاه ایران بوده که پا به خارج گذاشت سفری ششماهه که به تشویق صدراعظم سپهسالار صورت گرفت برای آشنایی با تحولات اروپا. علما بشدت مخالف سفر بودند و مشکلات بی پایان سفر با یکصد نفر...
♦️تنها به دو مشکل اشاره میکنم:
یکی، آموزش آداب و رسوم، غذا خوردن با قاشق و چنگال همراهان شاه.
و دومی، بردن برخی از زنان حرم شاه.
این دو مشکل شاید امروزه عادی باشند اما همین بردن زنی به فرنگ میتوانست حتی خطر سرنگونی سلطنت او را در پی داشته باشد...!.
♦️قبل از سفر، شاه دو نفر خارجی(هوتم شیندلر و شلیمر) را مامور آموزش آداب غذاخوردن به همراهان نمود: استفاده از کارد و چنگال، یا دستمال سفره یا پهن کردن آن روی زانوان تا مثلا آروغ نزدن...!
مادام کارلا سرنا مینویسد:
«وقتی شاه خواست از سرزمین «نجس»ها یعنی اروپا دیدن کند روحانیون خیلی کوشیدند مانع سفر شوند ولی موفق نشدند...زمانیکه درباریان غذاخوردن به سبک فرنگی را تمرین میکردند شاه پشت دیوار نزدیکی مینشست و از چند سورخ کوچک، غذاخوردن آنان را نظاره میکرد»
(آدمها و آیینها در ایران...صص77و84)
♦️اما مشکل اصلی بردن زنان بود او پنج زن که انیس الدوله نیز جزو آنان بود به همرا خواجه هایشان با خود برد.
(خاطرات امین الدوله...ص37).
این زنان که از بین بیش از 50 زن انتخاب شده بودند از شادی در پوست خود نمی گنجیدند اما این شادی کوتاه بود، بزودی مشکلاتی پیش آمد که باعث شد آنان از مسکو، با گریه و زاری به تهران برگردانده شوند!.
مادام کارلا سرنا در مورد خوشحالی روحانیون ایران از بازگراندن آنان مینویسد:
«ملاها حال زار آنان را دیدند در حالیکه از ته قلب می خندیدند و چشمان خود را به زمین دوخته زیر لب زمزمه می کردند: ماشاالله! ماشالله! خانمها مراجعت فرموده اند. انشالله که اعلیحضرت اراده نفرمایند که آنها را از مملکت ما خارج ببرند»
(مادام کارلا...ص78)
♦️اما مشکلات زنان در همان روزهای اول در رفتن از هشترخان به سارتیسین که سوار قطار شدند رخ داد هربار مستخدمین قطار غذا یا نوشیدنی می آوردند و داخل کوپه می شدند، فریاد و اعتراض زنان و پرخاشِ خواجه ها به مستخدمین قطار آغاز میشد!
مشکل اصلی زمانی رخ داد که حاکم مسکو از حضور زنان همراه شاه باخبر شد تا دروازه شهر به استقبال آنان آمده و برای ادای احترام دسته گلی تقدیمشان نمود که خلاف سنت و عرف ایرانی بود، چون در ایران احدی نمیتوانست آنها را ببیند، فراشان ترکه بدست، چشم هر نامحرمی را کور میکردند چه برسد به نزدیک شدن و گل دادن!.
زنانِ آموزش ندیده، با نزدیک شدنِ مردم به آنها فرار میکردند!
♦️اما در صورت ادامه سفر زنان، مشکلات بزرگتری در راه بود:
امپراطوران کشورهای مختلف، همسران شاه را به ضیافتها و شب نشینی دعوت میکردند که باید بدون حجاب یا حتی المقدور بدون روبند باشند و اگر این خبر به تهران میرسید، شورش مردم ایران حتمی میشد!لذا برای گریز از دردسرهای بزرگتر بعدی تا کار به جاهای باریکی نکشیده بود شاه مجبور شد از مسکو زنان را به تهران عودت داد.
امین الدوله مینویسد:
«شاه در مسکو متوجه شد که بردن زن مسلمان به فرنگستان مشکلاتی دارد اشکال اصلی مسئله حجاب زنان بود آنجا ممکن بود موجب به سخره گفتن هیات ایرانی گردد. اگر هم بی حجاب می شدند که مخالفت ایرانیان را در پی می آورد»
(خاطرات سیاسی امین الدوله....ص38)
ناصرالدین شاه در خاطراتش می نویسد:
«امروز بنا شد انیس الدوله و حرم از اینجا بروند تهران...انیس الدوله راضی نمی شد، گریه می کرد. خیلی به ما بد گذشت، اگر همراه می بردیم برای جا، منزل، کالسکه، کشتی نشستن، اشکالات داشت...»
(خاطرات سفر اول... ص46)
♦️البته خود مردانِ شاه نیز مشکل ساز بودند:
مثلا یکی از کارها که باید انجام میدادند و خلاف شرع بود بوسیدن دست ملکه ها بود که اگر نمی بوسیدند اهانت تلقی میشد. خوشبختانه وجود دستکش سفید در دست ملکه ها این مشکل را حل کرد و دهانشان مستقیم بدست زن نامحرم نمیخورد البته باید خیلی کوتاه میبوسیدند. اما در زمان بوسیدن دست ملکه تزار یا ویکتوریا، غالبا دست و پای خود را گم کرده بوسه ها خیلی طولانی میشد!
البته در آخر هم با وجود اینکه چند کاراگاه در بین پیشخدمتهای کاخ باکینگهام گذاشته بودند باز در طول اقامت ایرانیان، ۳۳ قلم از اموال کاخ که اکثراً کارد و چنگال و بشقاب طلا بودند، گم شد...»!.
( ایرانیان در میان انگلیسیها، دنیس رایت...ص244)
برچسبها: تاریخی



