دیدهور مردی به دریا شد فرود
گفت: «ای دریا چرا هستی کبود؟
جامهی ماتم چرا پوشیدهای؟
نیست هیچ آتش، چرا جوشیدهای؟»
داد دریا آن نکودل را جواب:
«کز فراق دوست دارم اضطراب
چون ز نامردی نِیَم من مرد او
جامه نیلی کردهام از درد او
خشک لب بنشستهام مدهوش من
ز آتش عشق آب من شد جوشزن
گر بیابم قطرهای از کوثرش
زندهی جاوید گردم بر درش
ور نه چون من صدهزاران خشک لب
میبمیرد در ره او روز و شب»
#عطار_نیشابوری
🔜 join 👉 #کانال_چای_قند_پهلو
┈┅━❀❤️❀━┅┈
@ghandpahlouu
┈┅━❀❤️❀━┅❤️
برچسبها: عطار
تاريخ : پنجشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۱ | 15:18 | نویسنده : یوسف جلالی |



