می روم بی وقفه ، پیدایت کنم
در اَلستِ قصه هام ، جایت کنم
می روم پیدا کنم ، آن نیمه را
شمس تا ، آتش زند ، این هیمه را
رفتگان ، آخر رسیدند ، راه را
بر زمین آخر کشیدند ، ماه را
همتی باید ، ز عشق ، آتش چشید
غیرتی باید ، به یار ، خطی کشید
شرحِ این حالم ، بدان ! آسان نیست
حیرتِ این قصه ، آن دوران نیست
خامِ خامیم تا ابد ، در عشق ما
کِی به کامیم ؟ تا ابد ، بر عشق ما ؟
سو سویی می زند ، از دور عشق
ردِ بویی می زند ، از دور عشق
راهِ دور ، از دوریِ ، اعمالِ ماست
عطرِ کم از نقصِ در آمالِ ماست
دل تو پاک دار ، تا چو یوسُف بگذری
گر چه در زندان ، آخرش سبقت بَری
برچسبها: مثنوی یوسف
تاريخ : دوشنبه نهم اسفند ۱۴۰۰ | 22:28 | نویسنده : یوسف جلالی |



