معرفت حضرت دوست

غزل.  تاوانِ دو صد زخم کسی است ، زخم هایم

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل.  تاوانِ دو صد زخم کسی است ، زخم هایم

از بافتن موی نگار ... محرومم

از ساختن نامه ی یار ... محرومم

مثنویِ سوخته ی خاکستری ام

از یافتن سرنخ کار ... محرومم

حالا که هزار حیله در فن من است

وز هم‌ صحبتی همدمِ غار ... محرومم

ما نیز به خلوتِ خانه خوشیم

از سیر و سلوک ، آخرِ دار ... محرومم

تاوانِ دو صد زخم کسی است ، زخم هایم

از آرامشِ محضِ روزگار ... محرومم

ای داد ، ز بیدادِ دلِ رفته سفر

از قاصدِ آن شهر و دیار ... محرومم

گفتم که : " به تقدیر ندارم چاره

از حاصلِ باغِ آن بهار... محرومم "

گفت : " جنگ قشنگ است ، برای دلبر

از داشتنِ جنگ و غبار ... محرومم "

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : جمعه بیست و یکم آذر ۱۴۰۴ | 20:14 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.