معرفت حضرت دوست

هر بار ڪه ذهنم بی‌هوا به سمتت می‌چرخد

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

هر بار ڪه ذهنم بی‌هوا به سمتت می‌چرخد

هر بار ڪه ذهنم بی‌هوا به سمتت می‌چرخد،
انگار جهان برای لحظه‌ای مڪث می‌ڪند. نه از روی عادت، بلڪه از روی دلتنگی‌ای ڪه بی‌دلیل سر می‌ڪشد. تو در خاطرم مثل نسیمی هستی ڪه بی‌صدا می‌وزد، اما همه‌چیز را به هم می‌ریزددل، نگاه
حتی نفس‌هایم.
در لحظه‌هایی ڪه همه‌چیز شلوغ است،
حضورت بی‌دعوت می‌آید و آرامم می‌ڪند. مثل نوری ڪه از لابه‌لای پرده‌ی ذهن عبور می‌ڪند و خاطره‌ای را روشن می‌سازد. تو نه فقط در گذشته‌ای
نه فقط در رؤیایی، بلڪه در همین حالِ منی
در تپش‌هایی ڪه بی‌نام، اما با تو می‌زنند.

گاهی بی‌آنڪه بخواهم، لبخند می‌زنم
چون تصویری از تو در ذهنم نقش بسته. شاید صدای خنده‌ات، شاید لمس نگاهت، شاید فقط حس بودنت. این فڪرها، این حضور بی‌صدا، شبیه
شعری‌ست ڪه هر بار از نو نوشته می‌شود
با تو، برای تو، در من.🌹

🎼🎼☕️☕️
@ghandpahlouu


برچسب‌ها: عاشقانه

تاريخ : پنجشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۴ | 8:25 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.