معرفت حضرت دوست

فرار از تنهایی

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

فرار از تنهایی

@matne_amozandeh

حکایت

دو تا گنجشک بودن..
یکی داخل اتاق ،
یکی بیرون پشت شیشه
گنجشک کوچولو از پشت شیشه گفت:
من همیشه باهات میمونم.......قول میدم!
و گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد........!!
گنجشک کوچولو گفت :من واقعأ "عاشقتم" !!
اما گنجشک توی اتاق فقط نگاش کرد....!!
امروز دیدم گنجشک کوچولو پشت شیشه اتاقم "یخ زده"
اون هیچوقت نفهمید ......
گنجشک توی اتاقم "چوبی" بود !
حکایت بعضی ماهاست ..........
خودمونو نابود میکنیم،
واسه "آدمای چوبی"
کسانی که نه ما رو میبینن ،
نه صدامونو میشنوند...

برای فرار از تنهایی ،
خودتون رو بازیچه دیگران نکنید...

@
matne_amozandeh


برچسب‌ها: اجتماعی

تاريخ : چهارشنبه پنجم شهریور ۱۴۰۴ | 21:59 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.