@matne_amozandeh
حکایت
دو تا گنجشک بودن..
یکی داخل اتاق ،
یکی بیرون پشت شیشه
گنجشک کوچولو از پشت شیشه گفت:
من همیشه باهات میمونم.......قول میدم!
و گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد........!!
گنجشک کوچولو گفت :من واقعأ "عاشقتم" !!
اما گنجشک توی اتاق فقط نگاش کرد....!!
امروز دیدم گنجشک کوچولو پشت شیشه اتاقم "یخ زده"
اون هیچوقت نفهمید ......
گنجشک توی اتاقم "چوبی" بود !
حکایت بعضی ماهاست ..........
خودمونو نابود میکنیم،
واسه "آدمای چوبی"
کسانی که نه ما رو میبینن ،
نه صدامونو میشنوند...
برای فرار از تنهایی ،
خودتون رو بازیچه دیگران نکنید...
@matne_amozandeh
برچسبها: اجتماعی
تاريخ : چهارشنبه پنجم شهریور ۱۴۰۴ | 21:59 | نویسنده : یوسف جلالی |