معرفت حضرت دوست

من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم

من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم
چون سایه عدم بود سراپای وجودم

بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی
وقتی که به اندازه‌ی حُسن تو حسودم

تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پَر نگشودم

من "نغمهٔ نی" بودم و چون "مویهٔ عُشاق"
با آه درآمیخته شد، بود و نبودم

یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم

#فاضل_نظری


🌻🌻🌸🌸🌺🌺🌷🌷💐💐🌼🌼☘️☘️🍀🍀🌹🌹🌻🌻💐☀️با احترام دعوتید به میهمانی غزل و هنر در کانال هنری و ادبی سماع قلم☀️💐 https://t.me/sameqalam
👆👆


برچسب‌ها: فاضل نظری

تاريخ : شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ | 19:56 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.