.
نگاه #خورخه_لوئیس_بورخس به مفهوم سعادت و شادمانی بسیار نزدیک و تأثیرپذیرفته از فیلسوفِ محبوبش #شوپنهاور مینماید. #بورخس نیز بهسان فیلسوف آلمانی، نقطهی کمالی برای سعادت قائل نبود، بلکه آن را حد متوسط بین گذر از رنج قبل از رسیدن به ملال میدانست. جالب این است که هر دوی آنان این معیار از سعادت را هم برای فرد و هم برای اجتماع درست ملحوظ میدارند:
«نگاهی کلی ما را متوجه میکند که دو دشمن سعادت انسان یکی رنج و دیگری بیحوصلگی است. می توان گفت که به هر اندازه موفق شویم که از یکی از این دو دور شویم به دیگری نزدیکتر میشویم. به طوری که زندگی ما واقعاً نوسانی است با شدت بیش و کم میان این دو. علت این امر این است که این دو با هم ضدیتی مضاعف دارند، یکی ضدیتی بیرونی و عینی و دیگری ضدیتی درونی و ذهنی.
نیاز و محرومیت رنج را از بیرون ایجاد میکند در مقابل امنیت و رفاه بیحوصلگی را. بنابراین میبینیم که طبقات پایین جامعه به مبارزهای مستمر علیه نیاز، یعنی رنج و طبقه ثروتمند به مبارزهای دایم و نومیدانه علیه بیحوصلگی مشغولند.»
(آرتور شوپنهاور / در باب حکمت زندگی/ درباره آنچه هستیم / ص.۳۹)
منبع: پژمان رضایی
برچسبها: اجتماعی