معرفت حضرت دوست

باید کمی سنگین شود آن شانه هایت

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

باید کمی سنگین شود آن شانه هایت

گاهی کمی پروانگی ... کافی است کافی است

با تو همی دیوانگی کافی است کافی است

وقتی به بن بست می رسم ، اعجاز از تو

از چشمِ تو فرزانگی کافی است کافی است

باشد ، بماند ، ما به تقدیر ، محکوم وصلیم

گاهی دروغ ، افسانگی ، کافی است کافی است

دیدم نگاه تو ! شبیه هیچ دلبری نیست

محبوبِ من ! بیگانگی کافی است کافی است

دیدی نشستم پای تو ! یارِ گریزان !

عهدی چنین مردانگي، کافی است کافی است

باید کمی سنگین شود آن شانه هایت

آواره گی ، بی خانگی ، کافی است کافی است

" یوسف "



تاريخ : سه شنبه سی و یکم تیر ۱۴۰۴ | 23:33 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.