خواب ابراهیم
هر کس هزینهی رستگاریاش را خودش باید بپردازد و نه دیگران.
روزگاری به خواب ابراهیم آمدی و به او دستور دادی تا فرزندش را پیش پای تو و برای قرب به تو، قربانی کند. بر خود لرزیدیم که از ما (مایی که اسماعیلِ همهی تاریخیم و مایی که همواره قربانیان خواب دیگرانیم)، جز قربانی شدن چه میخواهند؟ این همان کاری است که در تمام تاریخ رخ داده است.
و ابراهیم با دلهرهای عمیق و برای رستگاری خویش، فرمان تو را به سر نهاد و انجام اش داد. تو اما از کبریایی خویش فرود آمدی و دستان ابراهیم را گرفتی و نگذاشتی فرزندش را قربانی کند. شاید از همان ابتدا هم نمیخواستی اسماعیل قربانی شود. قصدت کشتن نبود، سناریویی برای نجات انسان از قربانی شدن در پای خواب دیگران بود. میخواستی با اجرای نمایشی گرچه تلخ، اما با پایانی شیرین، پیامی را برای تمام تاریخ و برای همه ی آدمیان بفرستی.
فرود آمدی و در تاریخ دخالت کردی تا بگویی:
قربانی کردن انسان، حتی برای تو ممنوع است. تا انسان را رفعتی بزرگ عطا کنی و نشان دهی که آدمی، (دیگران که هیچ)،حتی نباید در بارگاه با عظمت خودت هم قربانی شود.
تا بگویی رستگاری آدمی از مسیر قربانی کردن (کشتن) و قربانی شدن (کشته شدن) نمیگذرد.
تا بگویی هیچ کس حق ندارد به بهانهی رستگاری خویش و یا رضایت تو، دیگری را قربانی کند.
اما
اکنون حال ما را بنگر. قربانی میشویم،
بنگر چگونه ما را نه برای تو و نه در پای تو، که به خواست خویش و در پای خوابهای آشفته ی قدرت قربانی میکنند. تو قربانی کردن انسان را ممنوع کردی اما اینان نه تنها آن را مجاز، که فوزی عظیم میدانند. و مگر قربانی شدن تنها با کشتن جسم و جدا شدن سر از بدن معنا میشود؟ قربانی شدنهایی هست که بسی درد و رنج اش از جان دادن سختتر است. و آن وقتی است که آدمی را از جایگاه رفیع انسانی به خاک مذلت و حقارت به زیر میافکنند. و آن وقتی است که به قهر و سلطه، همه ی حقوق آدمی را انکار، و او را بی پناه محصور میکنند. و آن وقتی است که از دیگران نردبانی میسازند برای رسیدن به رستگاری خویش.
قربانی میشویم، زیرا اراده و اختیارمان را در پای اجبارهاشان قربانی میکنند. و مگر شرافت انسان به اراده و انتخاب او گره نخورده است؟ قربانی میشویم، زیرا زندگی ما قربانی میشود. و مگر ما را خلق نکردی که زندگی کنیم؟ ما را قربانی میکنند، زیرا عمر ما را در پای تاریکی و جهل خویش به تباهی میکشانند. و مگر آدمی را چند سال عمر و زندگی است که تمامش را در میدان تشویش و هراس و در کمبودها و رنج ها تلف کند؟ قربانی میشویم، زیرا روح مان را قربانی میکنند. معنای زندگی ما را به قربانگاه پوچی میبرند. باورهای ما را به تیغ تیز میکشانند و در پای منافعشان ذبح میکنند.
حالِ انسان امروز را بنگر
بنگر چگونه او را در پای محکم شدن صندلی قدرت ذبح میکنند. در پای ارزش های خیالی شان قربانی میکنند. گاهی به نام ملیت، گاهی به نام امت، گاهی به نام مبارزه، گاهی برای رسیدن به بهشت زمینی و گاهی در پای پول و سرمایه. میلیون ها انسانِ قربانی شده را در مذبح خوفناک بنگر که چگونه پیشِ پایِ توهم دیگران از میان رفتهاند و می روند. تویی که میخواستی انسان را از قربانی شدن نجات دهی، بنگر چگونه استخوانهایش زیر بار سنگینی نام تو شکسته میشود. به نام تو، انسان را از یاد میبرند و حقوقش را قربانی میکنند. تو از حق خویش گذشتی و نشان دادی که نمیتوان و نباید دیگران را همچون ابزاری برای رسیدن به ارزشها و رستگاری خویش نادیده گرفت. هر کس مسئولیت خود را خودش باید بردوش بکشد. دیگران را نباید قربانی ارزشهایی کنند که ارزشمندشان میپندارند.
ذبح اسماعیل اولین نبود. میخواستی آخرین باشد، شد؟
(بازنشر با اندکی تغییر)
علی زمانیان.......۱۴۰۲/۰۴/۰۷
@molanatarighat
برچسبها: علی زمانیان