دیروز موقع خواب یه جمله از آیزاک آسیموف خوندم که نوشته بود
شادمانی شاید فقط همین باشد
که دلت نخواهد جای دیگری باشی
کار دیگری بکنی
و آدم دیگری بشوی....
تمام لحظه های قبل از خواب بهش فکر کردم
به این که چقدر از خودمون بودن دوریم؟ چقدر به خودمون بودن شبیهیم؟
چقدر از کاری که میکنیم لذت میبریم؟؟
چقدر جایی که هستیم رو دوست داریم ؟؟
چقدر همه این ها میتونه روی کیفیت زیستن ما تاثیر بزاره؟
بعد به این فکرکردم که
شادمانی چیز پیچیده ای و در عین حال ساده ایه شاید همهی این ها هست و هیچ کدومشون نیست
شادمانی هر چیزی میتونه باشه .
برچسبها: اجتماعی
تاريخ : سه شنبه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۴ | 20:15 | نویسنده : یوسف جلالی |



