معرفت حضرت دوست

فرض کن کوه شنی طعنه‌ی طوفان خورده...

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

فرض کن کوه شنی طعنه‌ی طوفان خورده...

غمِ ویرانی خود را به چه تشبیه کنم؟
فرض کن کوه شنی طعنه‌ی طوفان خورده...

- ‌مجتبی ‌سپید |
شـــعر

عمرم ز دیر آمدنت، رفته رفته، رفت...!


- ‌محتشم ‌کاشانی | شـــعر

سوزد مرا، سازد مرا، در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا، بیگانه از خویشم کند...

- ‌رهی ‌معیری |
شـــعر

ای که تو از جاه ظلمی می‌کُنی
دانک بهر خویش چاهی می‌کَنی

- ‌مولوی |
شـــعر

دل بریدم‌ تا نبینم‌ دوست‌ با من دشمن‌ است
دل بریدن، گاه تنها راه‌ عاشق‌ ماندن است...

- ‌فاضل ‌نظری |
شـــعر

انسان هرگز نمی افتد، مگر به سمتی که به آن تکیه داده است. | شـــعر


برچسب‌ها: عاشقانه

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 17:40 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.