معرفت حضرت دوست

بنشین، گریه‌ی نقاش تماشا دارد!

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

بنشین، گریه‌ی نقاش تماشا دارد!

بعد تو گشتن و کنکاش تماشا دارد
بر لبم خواهش و ای کاش تماشا دارد

تو نمی‌دانی از این سینه چه برخواهد خاست
راز آنجا که شود فاش تماشا دارد

ای که در وقت پریدن هوس من بودی
وقتِ پرپر زدنم باش تماشا دارد!

آنچه عشق تو به روز منِ مجنون آورد
مثل درگیریِ اوباش تماشا دارد

امشب این مست، نفهمیده چه با خود کرده
تو بمان! حالت فرداش تماشا دارد!

بعد یک عمر کشیدن... شده ای نقشِ برآب
بنشین، گریه‌ی نقاش تماشا دارد!

نذر کردی و برآورده شد و من رفتم
هم بزن... هم زدنِ آش تماشا دارد!


#یاسر_قنبرلو🌻🌻🌸🌸🌺🌺🌷🌷💐💐🌼🌼☘️☘️🍀🍀🌹🌹🌻🌻💐☀️با احترام دعوتید به میهمانی غزل و هنر در کانال هنری و ادبی سماع قلم☀️💐 https://t.me/sameqalam
👆👆


برچسب‌ها: یاسر قنبرلو

تاريخ : پنجشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۳ | 16:42 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.