«دى يكى مىگفت عالم حادث است
فانى است اين چرخ و حقش وارث است
مأخذ آن حكايت ذيل است:
نقل است كه مالك را با دهرىاى مناظره افتاد. كار برايشان دراز شد. هر يك مىگفتند من بر حقم. اتفاق كردند كه دست مالك و دست دهرى هر دو بر هم بندند و بر آتش نهند. هر كدام كه بسوزد او بر باطل بود و در آتش آوردند دست هيچ كدام نسوخت و آتش بگريخت. گفتند هر دو بر حقند. مالك دل تنگ به خانه باز آمد و روى بر زمين نهاد و مناجات كرد كه هفتاد سال قدم در ايمان نهادهام كه تا با دهرىاى برابر گردم. آوازى شنود كه تو ندانستى كه دست تو دست دهرى را حمايت كرد. دست او تنها در آتش نهادندى تا بديدى.
تذكرة الاولياء، ج ١، ص ٤٢-٤٣ و نظير اين حكايت از كرامات حسن بصرى در همان كتاب ص ٣٤ نيز نقل شده است.
[ص ١٤٨ قصص مثنوى] @molanatarighat
پ.ن : وجود مبارک عرفا
کلام_عارفان اینجاست
برچسبها: تذکرهَ اولالیا
تاريخ : شنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۳ | 6:12 | نویسنده : یوسف جلالی |



