معرفت حضرت دوست

گر شورِ به دریا زدنت نیست از این پس

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

گر شورِ به دریا زدنت نیست از این پس

ای صورتِ پهلو به تبدّل زده! ای رنگ!
من با تو به دل یکدله‌کردن، تو به نیرنگ!

گر شورِ به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سرِ سودازده بر سنگ

با من سرِ پیمانت اگر نیست، نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ

من رستم و سهراب تو، این جنگ چه جنگی‌ست؟
گر زخم زنم، حسرت و گر زخم خورم، ننگ

یک روز دو دلباخته بودیم من و تو
اکنون تو ز من دلزده‌ای، من ز تو دلتنگ


~ فاضل نظری

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙


برچسب‌ها: فاضل نظری

تاريخ : دوشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۳ | 18:27 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.