🔷حکیمان مشایی؛ ستارههای درخشان در میان عالمان اسلام
💠در الاهیات اسلامی، معنای امروزین «روحانیت»، یک مفهوم وارداتی از مسیحیت است که سابقۀ آن به عصر قجر میرسد و خود این نوع روحانیت ظاهرا ریشهای در متن مقدس اسلام ندارد. این روحانیان مسلمان (آخوندها) درواقع کشیش اسلامی هستند که شغلی دارند و آن شغل عبارت است از برگزاری مناسک دینی. لقب «حاجآقا» که در ایران به این قشر عطا شده تناسب با چنین شغلی دارد. البته کشیشان مسلمان عموما به سودمندی همتایان مسیحیشان نیستند و این را با سنجش حوزۀ کمخاصیت قم و حوزۀ پرفعالیت رُم میتوان فهمید.
✔️اما در قرآن و حدیث مفهوم "عالم" و "فقیه" -یعنی کسی که فقه (فهم عمیق) دین دارد- به چشم میخورد که همواره عدهی کمی از این عالمها در دین اسلام وجود داشتهاند. مثلا در روزگار معاصر محمدحسین طباطبایی یکی از این عالمها بود. حال به باور من، حکیمان مشایی از موفقترین عالمان مسلمان بودهاند. دستکم چون:
🍃نهتنها مزاحم خردورزی نمیشدند؛ بلکه از خردگراترین انسانهای عصر خود بودند. برخیشان با اشراق و شهود هم کنار میآمدند، اما آن را بهانهای برای کنار زدن خِرد انتقادی نمیکردند و در مقام استدلال شعر نمیسرودند!
🍃دانشمند بودند، گرچه کمتر کسی چون شیخ بوعلی جامع همۀ علوم میشد؛ اما هر حکیمی دستکم در علمی از علوم طبیعی و ریاضی دستی چیره داشت.
🍃عمرشان را بر تکرار مکررات بحثهای فقهی تلف نمیکردند، اما فقه و دیگر علوم نقلی را خوب آموخته بودند.
🍃کسوت و خدمت روحانی را مانعی برای آزاداندیشی فلسفی نمیساختند و سلوکشان با مردم عامی آنان را عامزده نمیکرد. چنانکه حکیم عمر خیام نیشابوری را بهسبب علم و تقوا "امام" لقب مینهادند، اما در سرودههایاش -هرچقدر از آن هم جعلی و صرفا منسوب به او باشد بالأخره- مایهای از حیرت فلسفی را به نمایش میگذارد. یا چنانکه ابنرشد برای مردم یک حدیثشناس و فقیه و قاضی بود ولی در ساحت فلسفیاش هیچ از تأویل خردگرایانۀ دین فرونمینهاد.
🍃 در عمل و نظر اهل سازش با دیگر دین و مذهبها بودند. هیچ نیازی نبود که در نشست نمایشی و فرمایشی «تقریب مذاهب» بنشینند و نغمۀ برادری بسرایند و سپس نماز جماعتشان را جداگانه اقامه کنند و در بازگشت بر منبر خود علیه یکدیگر یاوه ببافند. چنانکه در مجلس بوعلی از جوزجانی که فقیهی مسلمان بود تا بهمنیار مرزبان که زردشتی بود (و امروزیان به تشیع مشرفاش کردند!) یکسان مینشستند و بهره میبردند. شیخ ابوریحان (هرچند به معنی دقیق کلمه مشایی نبود ولی از آنان تأثر داشت) اولین کتاب هندشناسی جهان را پدیدارشناسانه و با کمال انصاف نگاشت و هیچ تعصب دینی را در معرفی باورهای دینی هندیان دخالت نداد. چنانکه بعدها میرفندرسکی بر همین راه رفت.
🍃نهتنها اهل جدل کلامی برای دفاع از یک فرقه نبودند؛ بلکه شخصیتی فرامذهبی داشتند. بسیاری از این حکما فقط یک شیخ مسلمان بودند و در مذهب و فرقهای نمیگنجیدند. این هیچ عجیب نیست که چرا کسی نمیداند فارابی و بوعلیسینا از کدام نحلۀ تشیع بودند و چرا روشن نیست که ابوریحان شیعه بوده یا سنی و چرا معلوم نمیشود که خواجهنصیر در میانۀ عمر واقعاً شیعهٔ اسماعیلی بوده یا صرفاً با آنان همکاری داشته است! چرا کسی نمیداند کندی در ابتدا مسیحی بوده و مسلمان شده یا یهودی بوده و مسلمان شده! شاید باید جواب این سوالات را از حکیم خفری پرسید که وقتی شاه متعصب شیعی -اسماعیل صفوی- دستور میدهد یا خلیفگان را لعن کند یا بمیرد، او هم بهراحتی لعن میکند و بعد در جواب اعتراض شاگرداناش میگوید که چرا باید مرد فاضلی چون او برای چند عرب کشته شود؟!
🍃در میدان مدیریت منشأ خیر و برکت بودند، نه زجر و زحمت. اگر نبود خواجهنصیری که بعضی از نواندیشان بر مصلحتسنجیاش خرده میگیرند، همانقدر هم از ویرانی مغول جبران نمیشد که شد. و شیخ بهایی را چرا نگویم که هنوز بعد از ۴قرن خدماتاش از خاطر مردم اصفهان نرفته است؟ کفایتشان نه حاصل شعار و آرمان؛ که از علم و معرفت به زمان بود.
🍃آنان نه لقبهای پرطمطراق مقدس بر خود مینهادند و نه دکان میساختند. به نام خود اکتفا داشتند، جای مریدپروری، علامه تربیت میکردند و بعضی در کمال سادگی حتا در لباس مردم عادی در خدمت خداوند حاضر میشدند. آنان که اهل عرفان بودند دام کرامت نگشودند و دانه نریختند. بوعلی که در وادی عرفان، منتقد مشهورش فخر رازی را هم به تحسین آورد، مریدی گرد خود نیاورد و در کرامتبازی حقه نیازمود. و خدا رحمت کند فارابی را که لباس صوفیه میپوشید و در کمال زهد بود، تنها زاده شد، بی اسم و رسم تنها زیست و در تنهایی دنیا را وداع گفت.
🍂خدا رحمت کند آنان را... اینک قرنهاست که رفتهاند و مسلمانان را در درد جهالت و حماقت تنها نهادهاند...
✍🏻معین مشکات
آبان ۱۳۹۷
برچسبها: علامه طباطبایی