معرفت حضرت دوست

شاخه‌ای خشکید و از چنگ شکوفایی گریخت

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

شاخه‌ای خشکید و از چنگ شکوفایی گریخت

شاخه‌ای خشکید و از چنگ شکوفایی گریخت
خوش‌به‌حال هرکه از غم‌های دنیایی گریخت

همنشینی با کسی دلتنگی‌ام را کم نکرد
کاش می‌شد لحظه‌ای از دست تنهایی گریخت

بی‌وفایی شد جواب مهربانی، حیف شد
خواستی از پای آهو بند بگشایی گریخت

هرکه حسنی داشت راهش را زلیخایی گرفت
ماه‌رویی کو که از تاوان زیبایی گریخت

رود روزی از خودش پرسید هجرت تا کجا؟
بعد شد مرداب و از بیهوده‌پیمایی گریخت

با طناب مرگ بیرون آمد از گودال عمر
ماهی دل‌مرده از تنگ تماشایی گریخت

فاضل نظری🌻🌻🌸🌸🌺🌺🌷🌷💐💐🌼🌼☘️☘️🍀🍀🌹🌹🌻🌻💐☀️با احترام دعوتید به میهمانی غزل و هنر در کانال هنری و ادبی سماع قلم☀️💐 https://t.me/sameqalam
👆👆


برچسب‌ها: فاضل نظری

تاريخ : یکشنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۳ | 15:21 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.