خاطره ای از آیت الله بهجت:
طبق معمول حدود یک ساعت خدمت آقا میرفتم. ایشان از لطف و عنایتی که به من داشتند، کلید حیاط را به من داده بودند. وقتی که میرفتم، در حیاط را خودم باز میکردم، منتها وقتی که شروع میکردم به کلید انداختن، یا الله میگفتم؛ یک بار، دو بار، سه بار. روزی آمدم دیدم که کسی دم در ایستاده. نزدیک آمدم دیدم که آقا پیراهنی نازک پوشیده و عرقچینی هم روی سرش است و بدون عبا و عمامه دم در ایستاده و با آقایی صحبت میکند. سلام کردم. آن شخص از تنگدستیاش گفته بود و دعایی از آقا درخواست کرده بود. آقا فرمود: «برای اینکه انشاءالله مشکلتان حل شود، این دعا مختصر است، صبح و شب بخوانید. انشاءالله اثر دارد. اللّهم أغنِنِی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِوَاکَ. آن آقا گفت: «من این را بلد نیستم. یادم میرود. این را بنویسید به من بدهید». آقا به من فرمودند: «پس شما بنویسید و به ایشان بدهید». گفتم: «چشم؛ حالا عبارت وَ بِطاعَتِک عَن مَعصِیتِک را هم اضافه کنم؟». فرمود: «نه، همین را بگویند: اللّهم أغنِنِی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِوَاکَ. قبل و بعدش هم صلوات بفرستند».
✍️خبرگزاری تسنیم
@Asemani_bashim
برچسبها: آیت الله بهجت



