پُرم ار حال و هوایِ دلِ تو
پُرم از خاطره ی ساحلِ تو
پُرم از عشق ، پُر از بارانت
پُرِ گیسویِ رسیده به سرِ دامانت
من غنی از تو شدم ، دریایی
دل وسیع از تو شدم ، صحرایی
باز خواندی ، به اوجم بکِشی
هم کشاندی ، چو موجم بکِشی
من تو را دارم ، و دنیا دارم
در کنارت ، سرِ عقبی دارم
گر چه در سایه ی تو ، پایه زدم
از نفس های تو من آیه زدم
آیه آیه ، همه اش شعر و غزل
مایه مایه ، همه کندوی عسل
فارغِ از خویشمُ و درگیر توام
سارقِ خویشم و زنجیر توام
از تو ظلم گر برسد شیرین است
گر خرابم بکنی ، تمکین است
من به رنجِ دَم عشق ، خو کردم
با صداقت ، عشق را ، رو کردم
سرِ پیوستگیِ ، گیسویت
میلِ آشفتگیِ آن مویت
خواب و آرامِ مرا بُرده ببین
مردِ عشق تو شده ، اهلِ یقین
" مثنوی "
برچسبها: مثنوی یوسف
تاريخ : سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۰ | 12:9 | نویسنده : یوسف جلالی |



