این دل همان ، دلسوزِ دلسوز است
شاعر این روزها ، دلسوزِ دیروز است
این جان برایت پَر می زند تا غربت دور
در انتظار بوسه ی موعودِ آن روز است
یک روز مرا میهمان چشمت می کنی آخر
این آرزو ،انگیزه ی شکرانه افروز است
من که جوانی پیشِ تو آرام دادم
رفتی و حالم ، قصه آموز است
یک بار در شهر تو مکثی می کنم آخر
دیوانه ی تو همراهِ پا سوز است
برچسبها: یوسف
تاريخ : جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴ | 12:46 | نویسنده : یوسف جلالی |



